عشق من و بابایی محمد کیان جون عشق من و بابایی محمد کیان جون، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 10 روز سن داره

محمد کیان پسر قشنگم

5 ماهگی

سلام سلام عروسک دوست داشتنی مامان  5ماه پیش چنین روزی  خدا یکی از  فرشته های آسمونش و به ما هدیه داد    پنج ماهگیت مبارک عشقم    خدا رو به خاطر سلامتیت ، به خاطر بودنت ، به خاطر این همه خوشبختی شکر می کنم  کیان جونم این چند روزه حالت خیلی بهتر شده دیگه سرفه هات کمتر شده و خیلی هم شیطون تر شدی هزار ماشالا...  داری سعی می کنی چهار دست و پا بری و کم کم یادمیگیری بدون کمک بشینی  وقتی برات اعداد 1 تا 10 و با انگشتام می شمارم با صداهای بامزه ای با هام همراهی می کنی   الهی دورت بگردم وقتی حوصله نداشته باشی هم دلم مامان و نمیشکنی باهات بازی می کنم می خندی ولی ک...
29 بهمن 1391

دعوت به مسابقه

سلام به دوستای خوبم منیره جون مامان ماهان عزیزم من و به یه مسابقه دعوت کرده که همین جا ازش خیلی تشکر می کنم  بعدشم من باید سه نفر دیگه رو دعوت کنم اون سه نفر هم هر کدوم سه نفر دیگه رو دعوت می کنن به مسابقه : موضوع مسابقه :  هدفتون از ساخت این وبلاگ چی بوده ؟ وقتی کیان دوماهش بود من داشتم توی اینترنت دنبال یه مطلب می گشتم که به یکی از وبلاگ های نی نی وبلاگ رسیدم  خیلی برام جالب بود . همون روز واسه کیان این وبلاگ و ساختم اینجوری هم خودم دوستای خوبی پیدا کردم که حرف ها و دغدغه های مشترکی داریم و به قول معروف حرف هم و بهتر می فهمیم هم اینکه وقتی کیان بزرگ شد ابتدای آشناییش با دنیای مجازی میشه وبلاگ ...
27 بهمن 1391

کفشدوزک مامان

کفشدوزک خوشگل من سلام  الهی قربونت برم که اینقدر مریض شدی  هنوز سرفه های خیلی بد میکنی کیانم  الهی بمیرم اما خدا رو شکر رو به بهبودی  هستی عزیز دلم امروز خاله ساینا و خاله هاله دوستای گلم اومدن دیدنت  عمه الی هم قبلا یه لباس خوشگلی برات خریده بود که نگو امروز بهت پوشوندم برو ببین چه جیگری شدی عزیزم  یه کفش دوزک خوردنی  همراه مامانش  الهی قربونت برم تا بیای به دوربین نگاه کنی بیچارمون کردی همه اش حواست به چیزای دیگه بود   اینم کفش دوزک ما در جمن زار  ...
23 بهمن 1391

سرما خوردگی

کیان جونم الهی دردو بلات به جونم مامان دورت بگردم آخرش مریض شدی  فقط خدا می دونه چقدر تلاش کردم که تو از من و بابایی این مریضی و نگیری   ولی از دیروز تاحالا شروع کردی به سرفه  امروز که بیدار شدی سرفه هات خیلی بدتر شده تازه تب هم کردی  الهی من بمیرم تقصیر ما بود  این اولین باره مریض میشی . نمی دونی وقتی سرفه می کنی چه حالی میشم . دیروز صبح بردیمت پیش دکتر حالا داری دارو مصرف می کنی ! کاش بدتر نشی قربونت برم کیان جونم با اینکه مریضی هنوز برام می خندی الهی فدات بشم که اینقدر خوش اخلاقی مامان بابا بیچاره هم هنوز خیلی مریضه نمی دونم چرا خوب نمی شیم تبدیل ش...
21 بهمن 1391

کلاه جدید

سلام پرتقال مامان    عزیز دلم ببخشید یه مدتی میشه که نیومدم برات چیزی بنویسم    خب یه اتفاقاتی افتاده بود که نشد حالا برات میگم  چیکارا کردیم این مدت... اول اینکه مامان جان اینا  مشغول جابه جا کردن وسایلشون بودن از طبقه اول به دوم  خلاصه خونه خوشگلی شده آماده واسه شیطونی های آقا پسر گلمون  این چند روز هم باباعبد حسابی مریض بود و منم مریض کرد خدارو شکر  تو مریض نشدی مامانم هنوز خوب نشده و امیدوارم تو مریض نشی امروز هم رفتیم بیرون برات یه کلاه خوشگل خریدیم  الهی قربون اون خندیدنت برم مامانی   چقدر بهت اومد کلاهت عزیزم  اگه بدونی چقدر...
17 بهمن 1391

کارای جدید

سلام به روی ماهت به چشمون سیاهت  کیان جون قربون اون شیطونی هات برم الان دیگه بزرگ شدی مردی شدی واسه خودت خخخخخخخخ الان دیگه می تونی با دستای کپل خوشگلت اشیاء و بگیری که این منجر شده به درگیری با اسباب بازی هات مثلا جغ جغه بیچاره یا خرس بی زبونت  که در حال کشتی گرفتنی همه اش باهاشون  تازه از همه مهم تر اینکه دیگه کم کم داری غلت زدنم یاد میگیری البته هنوز نه به صورت کامل  از دیروز تا حالا خودت و به صورت پرتابی از روی تشک می اندازی پایین و چون دستت گیر می کنه و نمی تونی حرکتش بدی شروع می کنی به جیغ زدن  اما می دونم که هوش واستعدادت به مامان رفته و زود یا می گیری هاهاها راستی کم کم توی گریه ...
11 بهمن 1391

کیان خونه مامان جان

کیان کوچولوی من سلام یادم رفته برات بگم که بابایی به خاطر کارش تو هفته فقط 3 روز پیش ماست و روزهایی که نیست ما بیشتر می ریم خونه مامان جان اینا به تو که خیلی خوش می گذره از بس مامان جان و بابا جان و دایی دوروبرت هستن وباهات بازی می کنند  خلاصه این هفته که خونه مامان جان بودیم هوا خیلی خوب و بود ما هم از فرصت استفاده کردیم بردیمت توی حیاط و عکس گرفتیم ببین چه قشنگ شد  واسه عکسا برو ادامه مطلب کیان و درخت نارنج  کیان و گل رز    کیان جان مامان به من نگاه کن  وای کیان جون تیغ میره تو دستت مامان به من نگاه کن دیگه می خوایم بریم تو سرده  آفرین ...
5 بهمن 1391

کیان کوچولو

سلام خوشگل مامان  امروز از بس ناز شده بودی دلم نیومد عکست و نگیرم مامانی    یادت نره بگی هزار ماشاالله  تازه آب دهنتم داشت میومد    الهی قربونت همه کارات اینقدر شیرنه ...
1 بهمن 1391
1